تالوناژ:  به اصلاح رنگ و فیلم درمرحله ی پایانی تدوین می گویند که درآن نور ورنگ تصاویر به گونه ای همسان اصلاح میشوند
آداپته:    اقتباس ازآثار دیگران ویا ازعرصه های دیگری هنری درسینما را گویند  متاسفانه اقتباس ویا آداپته درسینمای ایران به شکلی ساخته می شود که می توان گفت سرقت است تا اقتباس   مثلا فیلم قهرمان که یک اقتباس غیر حرفه ای از اثر داستین هافمن   با بازی درخشان   استیون فریزر  است
آتالوناژ: به اصلاح رنگ و فیلم درمرحله ی پایانی تدوین می گویند که درآن نور ورنگ تصاویر به گونه ای همسان اصلاح میشوند
آداپته: اقتباس ازآثار دیگران ویا ازعرصه های دیگری هنری درسینما را گویند متاسفانه اقتباس ویا آداپته درسینمای ایران به شکلی ساخته می شود که می توان گفت سرقت است تا اقتباس مثلا فیلم قهرمان که یک اقتباس غیر حرفه ای از اثر داستین هافمن با بازی درخشان استیون فریزر است
آرک: نوری قوی وسفید رنگ که درصحنه های وسیع مورد استفاده قرار می گیرد
آنونس: فیلم کوتاهی که برای تبلیغ ومعرفی یک فیلم تهیه می شود
آیریس: آیریس یا دیافراگم، قطعه ای تعبیه شده در دوربین فیلمبرداری وعکاسی است که ساختمانی چون عنیبیه چشم دارد ومیزان نوردهی به نگاتیو را کنترل می کند
آپرای صابونی: درآغاز به سریالهای کم ارزش تلویزیونی گفته می شد که به صورت مداوم پخش می شد وبعدها این اصطلاح به سینما نیزراه یافت علت استفاده ازاین اصطلاح این بود که مخاطبهای این نوع ، زنانی بودند که حین کار درآشپزخانه آنها را میدیدند و چندین سال است که در تلویزیون آمریکا پخش می شود
اپیزود: هرقسمت ازیک فیلم کوتاه چندقسمتی کامل که بادرونمایه یا مضمونی به دیگر قسمتها متصل می شود، هرچند هرقسمت داستان کابوس که توسط یازده فیلمساز ازجمله سمیرا مخملباف ساخته شد نمونه آن است
اسپلایس: چسباندن انتهای دوقاب - فریم - درمرحله ی تدوین به نحوی که یک نوار ممتدرا تشکیل دهند، اسپلایس نامیده می شود
اسپلایسر: دستگاهی است که هنگام تدوین برای چسباندن قطعه های فیلم به یکدیگر به کار می رود
استودیو: فضایی است بسته که شبیه مکانهای فیلم بازسازی می شود
اسلپ استیک: اسلپ استیک به نوعی ازفیلمهای صامت کمدی گفته می شود که عنصر تحرک وبزن وبکوب درآنها چشمگیراست
اکسپرسیونیسم: نهضتی ادبی- هنری است که درفاصله ی سالهای 1903 تا 1933 درآلمان وجود آمد ویژگیهای این نهضت نگریستن به جهان ازدریچه ی عواطف واحساسات است، درآثار اکسپرسیونیستی واقعیت به همان شکل که به نظر هنرمند می رسد، بیان می شود
اکشن: حرکت ورفتار بازیگران در فیلم را اکشن گویند
انیمیشن: انیمیشن به نقاشی متحرک گفته می شود امروزه غالبا مراد ازاین اصطلاح، فیلمهای مرسوم به کارتون ویا فیلمهایی است که ترکیبی ازنقاشی متحرک وفیلم به معنی مصطلح آن است، گفتنی است فیلمهای کارتونی درواقع
نقاشیهای بیجان فراوانی هستند که درفرایند فیلمبرداری تک فریم جان می گیرند درشرایط کنونی ودرحالی که فناوری پیشرفت گسترده ای یافته است، انیمیشن سازی دشواری گذشته را ندارد واینک با استفاده ازرایانه، آسان تر انجام می پذیرد، فیلم های تام وجری ، میکی ماوس ، دانلدک وگوفی مشهورترین فیلمهای انیمیشن هستند
بدل کار: فردی چابک وماهر وهنرور که در صحنه های خطرناک پرش، انفجار ، تصادف و ... به جای بازیگر حرفه ای ایفای نقش می کند
حرکت: فرمانی است که کارگردان سرصحنه ی فیلم برای شروع کار به بازیگران می دهد، این فرمان معمولا بعد از آمادگی نور ودوربین صادر می شود واگر ایرادی درعملکرد شروع این مرحله پیش نیاید کارگردان به ترتیب می گوید نور، صدا ،دوربین، حرکت
حرکت آرام: حرکت کندتر ازمعمول اشیاء و آدمها بر پرده سینما یا صحفه ی تلویزیون برای دستیابی به این نوع حرکت ، فیلم با دور تند 48 کادر درثانیه فیلمبرداری می شود اسلو موشن به حرکت آدمها حالتی شکوهمند وبا وقار می دهد نمونه ی معاصر این تکنیک سگدانی اثر تارانتینو می باشد
حرکت سریع: به حرکت سریع تر ازمعمول اشیاء وآدمها برپرده یا صفحه ی تلویزیون گفته می شود به عنوان مثال فیلمهای صامت را می توان نام برد برای دست یافتن به چنین حرکتی، فیلم باسرعت کمتر از 24 کادر درثانیه فیلمبرداری می شود مانند زندگی نامتوازن اثر چارلی چاپلین داخلی: نمایی است که درمکان سرپوشیده فیلمبرداری می شود ویکی ازکلمات راهنمایی است که بالای هرصحنه از
می شود ، مانند: داخلی، آپارتمان ، روز
دالی: دالی ارابه ای است که با چهار چرخ که فیلمبردار روی آن سوار می شود وبسته به دکوپاژ از موضوع دور یا نزدیک می شود دوربین بر وهمراه با موضوع یا درتعقیب موضوع حرکت میکند، کارلو یا دالی توسط فیلمساز ایتالیایی دالی پاسترونی اختراع شد که روی ریل یا روی چرخهای لاستیکی بادی اش حرکت می کند، سوارشده، صحنه های متحرک به نرمی برداشت می شود، اختراع این وسیله موجب تسهیل درفیلمبرداری نماهای حرکتی شد وبعد ازاین اختراع، فیلمها به اصطلاح شیک وتمیز فیلمبرداری شدند
دالی این: حرکت به جلو ونزدیک شدن به سوژه برروی دالی
دالی بک: حرکت به عقب ودورشدن از سوژه برروی دالی
دانه: فیلم خاصی است که اصطلاح دانه های درشت بربافت خود دارد وبرای فیلمبرداری از محیطهای فقیر ویا القاء فضای خشن وسرد،معمولا از آن استفاده می شود
دکوپاژ: تقطیع فنی فیلمنامه که درآن صحنه ها به نماهای مشخصی تقسیم ودراصطلاح خرد می شود دراین مرحله، اندازه ی نماها، زاویه ی دوربین وحرکت دوربین توسط کارگردان معین می شود؛ به دکوپاژ، فیلمنامه ی کاری هم می گویند
دکور صحنه: فضایی که به تقلید ازیک مکان واقعی استودیو برای فیلمبرداری آماده میشود
دوبله: دوبله اصطلاحی است که دردوزمینه به کار می رود: 1- برگردان زبان اصلی وگفتاری فیلمها به زبان کشور نمایش دهند 2- ضبط گفتگو ها وجلوه های صوتی دراستودیو یا صدا گذاری
دوربین روی دست: دراین روش، دوربین یا دردست قرار می گیرد یا به بدن فیلمبردار وصل می شود وبرای فیلمبرداری فضاهای مستند وخبری وتاثیر گذار به کار می رود مانند تصویرهای فیلم قاتلین بالفطره
دیافراگم: دریچه ای به شکل عنبیه ی چشم در دوربین فیلمبرداری یا عکاسی است که بین نوار خام وعدسی قرار می گیرد ومیزان نوردهی به نوار فیلم را کنترل می کند دیافراگم قابل تنظیم است وشامل مجموعه ای از قطعات کمانی شکل فلزی است که می توانند به سمت داخل و بیرون دایره ای حرکت کند، وقتی که قطعات فلزی حرکت می کنند، اندازه دیافراگم تنظیم می شود یعنی میزان نوری که به فیلم می تابد با عدد دیافراگم رابطه عکس دارد
دیپ فوکوس: درعمق میدان وضوح یا ژرف نمایی، پیش زمینه وپس زمینه ی تصویر وضوح کامل دارد وقابل دیدن است و عمق میدان گذشته از فوکوس لنز با دیافراگم هم رابطه مستقیمی دارد به این ترتیب که هر چه عدد دیافراگم بیشتر شود (اصطلاحا دیافراگم بسته تر) عمق میدان بیشتری خواهیم داشت، مانند فیلم همشهری کین ساخته ی اورسن ولز که بالنز واید فیلمبرداری شده است
دیزالو: دراین نقطه گذاری، تصویری به تدریج محو وتصویر بعدی به تدریج روی آن آشکار می گردد
دیسک: ازدودهه ی پیش با رشد دستاوردهای دیجیتالی درصنعت سینما، واژه ی دیسک در سینما نیزرواج یافت ، دیسکها به لحاظ کاربرد واندازه وابعاد وظرفیت ، تنوع فراوان دارد از جمله سی دی و دی وی دی
دیفوزر: ورقه ای از جنس پارچه ی ریز بافت که جلوی منبع نور صحنه قرار می گیرد تا نور صحنه پخش شود وسایه روشنها به اصطلاح نرم گردد (این یک اصطلاح در سایه زدن و طراحی با مداد یا زغال است)
راش: نسخه ی چاپ شده ی نگاتیو های فیلمبرداری شده همراه با صدا را راش میگویند که معمولا برای بازبینی نماهای برداشت شده ی روزانه جهت بررسی کیفیت آنها ازنظر بازی وتصویر مورد استفاده قرار می گیرد
راف کات: عبارت است از بریدن وچسباندن نماهای پی درپی براساس خط داستانی فیلمنامه بدون تطبیق شروع وپایان نماها با نماهای قبلی وبعدی و نیز بدون اضافه کردن باند های صدا وموسیقی
رج زدن: اصطلاحی عملی است و به کار یکی ازدستیاران کارگردان گفته میشود که با توجه به پرهزینه بودن وسایل مختلف به کاررفته در ساخت فیلم، ازتجهیزات فیلمبرداری گرفته تا وسایل صحنه وبه ویژه اجاره بهای مکانها، دستیار کارگردان مجموعه نماهای مثلا مربوط به یک هتل یا خانه یا موقعیت دیگر را که درکل فیلمنامه پراکنده شده، براساس خط داستانی فیلمنامه کنار هم ردیف وآن را برای کارگردان مشخص می کند همچنین چون برخی بازیگرها به دلایل حرفه ای ویا به هردلیل دیگر می بایست زودتر پروژه را ترک کنند، تمام نماهای مربوط به آنها رج زده می شود پس از رج زدن ، با یک برنامه ریزی دقیق روزانه، فیلمبرداری به سرعت انجام می شود وهزینه ها کاهش می یابد
رفلکتور: سطح نقره ای رنگی که نور درموقع تابیدن به آن شدت می یابد ازاین وسیله معمولا برای تاباندن نورخورشید به صحنه استفاده می شود روز به جای شب: با استفاده ازفیلترهای خاص می توان درروز فیلمبرداری وآن را به جای نمای شب استفاده کرد این فیلتر ها حجم نور روز را کاهش می دهند
رویداد موازی: عبارت است از تدوین ونمایش دورویداد همزمان درفیلم به طور متناوب که در دومکان متفاوت اتفاق می افتد ازاین نوع تدوین بیشتر برای افزایش هیجان فیلم استفاده میشود، بخصوص درصحنه هایی که قهرمان داستان فرصت کمی دارد مانند فیلم بدولولا بدو که رویدادهای موازی بسیار شاخصی دارد
ریتم: ریتم یا ضرباهنگ ، میزان سرعت سلسله نماها، صداها وحرکت درون قاب است عناصر بیانگر ریتم، ضرباهنگ وتاکید وسرعت هستند، نماهای کوتاه با حرکتهای سریع درون قاب - اعم ازحرکت بازیگر وحرکت دوربین- ریتم تند وبرعکس آن، ریتم کند را موجب میشود زامبی: زامبی به معنی آدمخواراست و زیر گروه نوع سینمای وحشت است که حاکی از جریانی است که انسانها را به کشتن می دهد به آدمهای بی توجه سرصحنه ی فیلمبرداری نیز زامبی می گویند
زاویه: دوربین نسبت به سوژه سه زاویه می تواند داشته باشد: اگر ازبالا به پایین فیلمبرداری شود به آن زاویه ی سرپایین واگر پایین به بالا فیلمبرداری شود به آن زاویه ی سربالا گفته می شود معیار زاویه سربالا یا سرپایین ، دید مستقیم چشم است، فیلمبرداری به موازات افق چشم را فیلمبرداری آی لِوِِل می گویند
زاویه ی عکس: به نمایی گفته می شود که بیانگر گفتگو بین دونفر است وابتدا شخص اول را در یک زاویه دید وبعد دیگری را درزاویه ی عکس زاویه ی قبلی به طور متناوب ویک درمیان می بینیم
زمان تماشا: عبارت است ازمدت زمان تماشای فیلم درشرایط عادی پخش ازدیدگاه نمایش زمان فیلم: مدت زمان فبلم که درطول آن فیلم آغاز وپس از 90 دقیقه - استاندارد- یا 120 دقیقه ویا بیش از 180 دقیقه پایان می گیرد و معمولا زمان فیلم عددی بین اعداد استاندارد می باشد
زوم: این لنز به فیلمبرداری امکان می دهد از یک نمای باز به یک نمای بسته وبرعکس برود، بدون اینکه به تغییر محل دوربین نیاز داشته باشد بهترین استفاده ازاین عدسی درفیلمهای گزارشی_ خبری ومستند صورت می گیرد چون لحظاتی رادراین نوع فیلم ها هست که می بایست به سرعت به سوژه نزدیک شد وغالبا امکان نزدیکی فیزیکی وجود ندارد
زیبایی شناسی: زیبایی شناسی درحقیقت بررسی علمی ونظام مند مفهوم زیبایی است گرچه زیبایی را نمی توان امری فردی وسلیقه ای دانست اما عموم مردم معمولا درمورد زیبایی یا نازیبایی یک اثر ادبی یافیلم به اتفاق نظر می رسند کشف علل وعناصر دخیل درزیبا بودن یک اثر یا فیلم درحوزه ی دانش گسترده ی زیبایی شناسی نهفته است
زیرنویس: عبارت است از ترجمه متن گفتگوها یا روایت فیلم وثبت آن درحاشیه ی پایین فیلم به زبان کشور نمایش دهنده ی فیلم معمولا در نسخه یا نسخه هایی که پخش جهانی دارند این کار انجام می شود
ژانر: ژانر یا گونه به گروه فیلمهایی گفته می شود که دارای مشخصه های یکسانی هستند تاکنون حداقل بیست ژانر اصلی و دهها ژانر فرعی توسط منتقدان سینمایی شمارش شده است که از جمله می توان به ژانر کمدی، ژانر وسترن وژانر علمی - تخیلی اشاره کرد سبک: شیوه ی استفاده ازتکنیک های سینمایی مشخص که معمولا برای فیلمسازان بزرگ منحصر به فرداست ومی تواند فیلم یا گروهی ازفیلمهای هم شکل را پدید آورد
سکانس: جزء کاملی ازیک فیلم که معادل فصل درادبیات است سکانس از چند صحنه ویا تنها ازیک پلان تشکیل می شود که دراین صورت به آن پلان سکانسی گفته می شود
سناریو: متن نوشته شده برای ساخت فیلم، بدون جزئیات فنی نظیر چگونگی حرکت دوربین؛ سناریو به زبان ایتالیایی و انگلیسی به معنای فیلمنامه است
سوپر ایمپوز یا برهم نمایی مضاعف: یک نما که دردو یا چند تصویر برروی هم تشکیل میشود، به طوری که همه ی تصاویر قابل دیدن هستند سیستم ستاره سالاری: ستاره سالاری شیوه ای است که هالیوود درپایه ریزی آن نقش بسیار تعیین کننده داشت ستاره ها تجسم آرمانهای نمادین مردم بودند، سوپر قهرمان معمولا فرد کاریزماتیک و تیز فهمی بود که به مخاطره می افتاد مثل آلن دلن که هفت تیر کش قهار وساکتی بود که ازمظلومین دفاع می کرد، اسپایدرمن و سوپرمن نیز ازستارگان مشهور سینما هستند
سیناپس: خلاصه ای ازفیلمنامه دردو تا چند صفحه که بدون شرح صحنه وگفتگوها، کلیّت قصه و رویدادهای فیلم را شرح می دهد
سینک کردن: منطبق کردن تصاویر وصداهای مربوطه است که در مرحله ی صداگذاری انجام می شود
سینما توگراف: دستگاه فیلمبرداری ونمایش فیلم که توسط برادران لومیر اختراع ودرسال 1895 به ثبت رسید
سینمااسکوپ: نوعی فیلمبرداری برای نمایش روی پرده ی عریض که در آن ازعدسی آنامورفیک استفاده می کنند نسبت عرض وطول پرده ی نمایش سینمااسکوپ، یک به دو ونیم است
سینمای آوانگارد: سینمای آوانگارد یا متفاوت، سینمایی است که به لحاظ فرمی دارای نو آوریهایی است که چندان ازقواعد شناخته شده پیروی نمی کند، آلن ورنه، آنتونیونی فیلمساز صاحب سبک وفیلمسازان دوره ی مدرن سینما نظیر فن تریه، فلینی، بو نوئل، برگمان، مایادرن ازنمونه های آن هستند
سینمای جریان اصلی: سینمای جریان اصلی یا بدنه ی سینما ، درواقع به شیوه ی حرفه ای گفته می شود که درآن روند فیلمسازی با جزئیات بسیار دقیق و تخصصی وبا هزینه ی فراوان شکل می گیرد
سینمای مستقل: فیلمهایی که خارج از سیستم رسمی فیلمسازی درهرجایی به ویژه هالیوود ساخته می شوند، جشنواره ی که اخیرا توسط پوچ کاسدی و سان پایه گذاری شده است ویژه ی نمایش چنین فیلمهایی است نام جشنواره دراصل ازفیلمی به نام رابرت ردفورد موسس جشنواره گرفته شده است
سینه راما: سینه راما یکی ازپروسه های فیلمسازی پرده عریض است درآغاز سه دوربین وسه پروژکتور به کار می رفت تا تصویری زیبا وباور پذیر ازموضوع مورد نظر ارائه شود یک دوربین دروسط ودو دوربین نیز در دست راست ودست چپ قرار می گرفت و تصاویر ضبط شده به گونه ای تلفیق می شوند که تصور سه بعدی بودن را ایجاد میکند
صدابرداري بعد از فیلم برداري: (Post-Synchronization) معمولاً صداي فیلم همزمان با عکاسی یا فیلمبرداري ضبط مي شود، ولي در مواردي هم فیلم را بدون صدا مي گیرند و بعداً صدا را در استودیو دوبله ضبط مي كنند و روي فیلم مي آورند
صداي اپتیك: (Optical Sound) صدایي كه به صورت تكه هاي تاریك - روشن و خطوط زیگ - زاگ در حاشیه نوار فیلم، كنار تصویر، در یك نوار ممتد نقش مي بندد و موقع نمایش فیلم، یك چشم الكتریكي تصویر آنرا مي گیرد و به صدا تبدیل مي كند
صداي استریوفونیك: (Stereophonic Sound) صداي ضبط شده اي كه در پخش، بعد، عمق و جهت صداي طبیعي را داشته باشد
صداي مستقیم: (Direct Sound) صداي سر صحنه، صدابرداري از صحنه در حین و مقارن با عکاسی یا فیلمبرداري را گویند
صداي مغناطیسي: (MagneticSound) صدایي كه بر نوار مغناطیسي ضبط شده باشد، مثل نوار ضبط صوت را گویند
صداي واقعي: (Actual Sound) صدایي كه منبع ایجاد آن شیئي یا شخصي است كه در صحنه حضور دارند و بطور لحظه ای ضبط شده و در خروجی نهایی مورد استفاده قرار می گیرد
صحنه1: صحنه كوچكترین واحد كامل فیلم است و یك سلسله نما یا یك نما كه در یك محل مي گذرد و تشكیل یك واقعه را مي دهد را مجموعه صحنه ها گویند
صحنه2: محل و زمینه ي وقوع صحنه ي فیلم، كه معمولاً در استودیو ي عکاسی یا فیلمبرداري و به طور مصنوعي - با دكور - ساخته مي شود را صحنه دکوراتیو یا ساختگی یا اصطلاحا همان صحنه گویند
صحنه یاب/ چشمي: (Viewfinder) دریچه نگاه دوربین فیمبرداري كه فیلمبردار از پشت آن صحنه را نگاه مي كند و می ببیند که صحنه از نگاه دوربین به چه صورت دیده مي شود
متصدي برش: (Cutter) كسي كه وظیفه ي بریدن فیلم و سر هم چسباندن تكه هاي عکاسی یا فیلمبرداري شده را به عهده دارد
متصدي برق: (Gaffer ) متصدي اصلي برق صحنه مسئول نور دادن به صحنه است كه زیر نظر فیلمبردار كار مي كند وكسي كه پشت دوربین
عکاسی یا فیلمبرداري مي نشیندنور را تنظیم کرده و به دستور مدیر عکاسی یا فیلمبرداري، دوربین عکاسی یا فیلمبرداري را به كار مي اندازد و فیلم مي گیرد
متصدي دوربین عکاسی یا فیلمبرداري: (Operator camera) كسي كه در محل عکاسی یا فیلمبرداري مسئول جابجا كردن وسایل عکاسی یا فیلمبرداري و اسباب صحنه و انجام حركات دروبین است:
متصدي حركت دوربین: (Grip) مسئول تهیه و تنظیم لوازم مورد نیاز برای حرکت دوربین در یک مسیر خاص و یا جمع آوری یا راه اندازی مجدد دوربین ها در جابجایی لوکیشن
متصدي میزان كردن عدسي دوربین: (Focus Puller) یكي از دو گرداننده اصلي دوربین عکاسی یا فیلمبرداري، متصدي عدسي مواظب است كه با جابجا شدن دوربین و تغییر فاصله جسم تا دوربین، تصویر همیشه واضح بماند
جاي دوربین عکاسی یا فیلمبرداري و نورها: (Focus Puller Set - Up ) خارج از استودیو هر محلي، غیر از صحنه ي استودیو كه در آن عکاسی یا فیلمبرداري صورت مي گیرد، اعم از محیط خارجي یا محیط داخلي
محل فیمبرداري: (Location ) محلی که بازیگران در آن ایفای نقش کرده و عوامل مستقر می شوند
مدرسه مطالعات عالي سینمائي/ ایدك: (IDHEC / Institute Des Hautes Etudes Cinematographiques ) این مدرسه در سال 1943 در فرانسه بنیاد گذاشته شد و هدفش تربیت فیلمساز به وسیله ي بالا بردن میزان فرهنگ سینمایي در كلیه ي سطوح است، مارسل لربیه از فارغ التحصیلان این مدرسه می باشد
ملودرام در اصل یعني درام یا نمایش همراه با موسیقي یا ملودي(Melodrama): معني دقیق ترش نوعي از نمایش قرن نوزدهم است كه به صورتي ابتدایي به مبارزه ي بین قهرمان مثبت با آدمهاي ناجنس مي پرداخت
منشي تداوم صحنه ها: ( Continuity Girl) منشي صحنه كسي كه جزییات هر نما را یادداشت مي كند كه در نما یا نماهاي بعدي كه ظاهراً و از نظر زمان فیلم، دنباله ي همین نماست، جزییات با هم جور باشند و صحنه ها از لحاظ جزییات و كلیه ي خصوصیات تداوم داشته باشد
منشي صحنه: (Script Girl)مسئول ضبط جزییات صحنه و نگاهدارنده وضعیت تمام اجزا صحنه به منظور حفظ تداوم بین نماها
موج نو: (Nouvelle Vague'La) اصطلاحي كه روزنامه نویس هاي فرانسوي براي توصیف جنبشي در پایان دهه ي پنجاه در سینماي این كشور به كار بردند
موسیقي متن: (Musical Score) موسیقيِ همراه با نمایش فیلم
مونتاژ: (Montage) واژه ي فرانسوي به معني است سر هم كردن بوده و در سینماي فرانسه صرفاً معادل با تدوین می باشد
مو ویلا یا میز مونتاژ: (Moviola) میز مخصوص تدوین فیلم كه متصدي برش و یا تدوین فیلم پشت آن مي نشیند:
میزانسن: (Mise en Scene) اصطلاحي فرانسوي كه اصلاً تاتري ست و اجرا و به تحقیق در آوردن نمایشنامه را معني میدهد در سینما یعني قسمتي از كار فیلمسازي كه روي صحنه انجام مي گیرد میكس كردن – میكساژ: معمولا یعني تركیب كردن نوارهاي سه گانه اي كه صداي فیلم را تشكیل مي دهند - نوار موسیقي، نوار گفتگو، نوار سروصداهاي متفرقه
نئورئالیز: (Neorealism) شیوه واقع گراي سینماي ایتالیا که به زمانی بین سالهاي 1913 تا 1916 بر مي گردد و فیلم هاي ایتالیایي تحت تاثیر نوشته هاي رئالیستی ادبیات سیسیلي قرن نوزدهم، به مسایل انساني بر زمینه هاي طبیعي مي پرداخت
نرم كردن تصویر: (Diffusion) عکاسی یا فیلمبرداري به شیوه اي كه در آن جزییات و خطوط ریز تصویر كمي محو باشد
نسبت ابعاد: (Aspect Ratio) نسبت بین طول و عرض پرده ي سینما - یا تصویر روي پرده سینما
نظریه مؤلف: (Auteur Theory) نظریه اي انتقادي كه در دهه ي پنجاه بین نقد نویسان سینمایي فرانسه اشاعه یافت و بتدریج منتقدان سایر كشورهاي جهان پي آنرا گرفتند
نگاتیو/ فیلم منفي: (Negative) نسخه ي منفي فیلم كه قسمت هاي تاریك و روشن بر آن معكوس ثبت شده و پس از چاپ از روي آن، نسخه مثبت به دست مي آید
نما: (Shot) مقدار تصویري كه دوربین عکاسی یا فیلمبرداري بدون قطع از یك صحنه مي گیرد نماي از روي شانه: (Over-the-Shoulder-Shot) نمایي كه معمولا در صحنه هاي گفتگو به كار می رود و به این ترتیب دوربین از بالاي شانه و پشت یكي از دوطرف، صورت یا نیم تنه طرف مقابل او را نشان میدهد
نماي بایگاني/ نماي آرشیوي: (Library Shot /Stock Shot) استودیوهاي فیلمسازي معمولا داراي بایگاني مفصلي هستند كه در آن انواع و اقسام نماهاي مختلف مربوط به صحنه ها و وضیعت ها و مناظر كلي وجود دارد
نماي پوشش دار: (Matte Shot) نوار فیلمي كه قسمتي از كادر تصویر آن داراي پوششي است كه نور از آن رد نمي شود:
نماي تعقیبي: (Follow Shot) نماي متحرك نمایي كه موضوع عکاسی یا فیلمبرداري در آن دنبال مي شود
نماي تمام قد: (Full Shot) نمایي كه در آن تمامي پیكر مشخص دیده شود
نماي خیلي درشت: (Extreme Close - up) نمایي درشت تر و نزدیك تر از نماي نزدیك
نماي خیلي دور: (Extreme Long - Shot) نمایي دورتر و ریز تر از نماي دور (Long – Shot)
نماي درشت: (Close - up) نما یا تصویر درشتي كه دوربین عکاسی یا فیلمبرداري از فاصله نزدیك از موضوع مي گیرد
نماي دور یا نمای عمومي: (Long Shot) نمایي كه حداقل تمام هیكل موضوع عکاسی یا فیلمبرداري و گاه كمي بیشتر را در بر بگیرد
نماي دونفره: (Two - Shot) نمایي كه در آن دو نفر با هم - معمولا نیم تنه - نشان داده شوند
نمایش فیلم: (Exhibition) مرحله ي بعد از تولید و توزیع فیلم، نمایش دادن فیلم براي عامه ي تماشاگر را گویند
نمایش فیلم: (Projection) نمایش دادن فیلم به وسیله ي تاباندن آن بر پرده ي سینما را گویند
نمایش فیلم از روبرو: (Front Projection) شیوه اي در عکاسی یا فیلمبرداري، تركیب یك صحنه ي زنده و صحنه اي كه قبلا عکاسی یا فیلمبرداري شده و عکاسی یا فیلمبرداري از مجموع این دو را گویند
نمایش فیلم از پشت: (Rear Projection) به نمایش فیلم با روش تابش از پشت پرده گویند
نماي كلي: (Master Shot) یك نماي عمومي از صحنه، نماي دور و در بر گیرنده تمامي صحنه را گویند
نماي لایي: (Insert) نمایي درشت از یكي از جزییات صحنه كه اهمیت عمده اي در جریان وقایع صحنه داردو خبر یا اطلاع مهمي مي دهد و میان وقایع ظاهر مي شود
نماي متحرك: (Tracking Shot) نمایي كه با دوربین متحرك گرفته شود
نماي متحرك: (Travelling Shot) در این حالت نماي گرفته شده با دوربین متحرك نمایي است كه طي آن دوربین متحركي را همراهي مي كند و همواره سوژه را در جای ثابتی از کادر خود حفظ می کند
نماي متوسط: (Medium Shot) نماي حد فاصل بین نماي دور و نماي نزدیك را گویند
نماي مدل: (Model Shot) نمایي كه در آن از نمونه هاي كوچك - ماكت - اجسام استفاده و به جاي جسم بزرگ اصلي ارائه شده باشد
نماي معرفي كننده: (Establishing Shot) یك نماي دور و عمومي كه معمولا در شروع صحنه بیاید كارش معرفي وضعیت كلي و تثبیت موقعیت كلي صحنه است
نماي نقاشي شده روي شیشه: (Glass Shot) یكي از حقه هاي سینمایي كه در آن قسمتي از صحنه اي كه قرار است عکاسی یا فیلمبرداري شود روي سطحي شیشه اي نقاشي مي شود و جلوي دوربین عکاسی یا فیلمبرداري قرار مي گیرد، طوري كه صحنه را پر كند
نماي نقطه نظر: (P.O.V or Point-of-View Shot) نمایي كه صحنه را از دریچه ي دید و نقطه نظر یكي از شخصیت هاي فیلم نشان بدهد
نماي واكنشي: (Reaction Shot) نمایي كه واكنش شخص یا اشخاصي را كه ناظر واقعه اي هستند نشان مي دهد
نماي هوائي: (Aerial Shot) نمایي كه دوربین عکاسی یا فیلمبرداري از هوا، از ارتفاع نسبتاً زیاد، از بالاي جرثقیل مخصوص عکاسی یا فیلمبرداري، از داخل هواپیما و یا هلیكوپتر مي گیرند
نمره بندي/اتالوناژ: (Grading) سلسله مراتب اصلاح رنگ و میزان تاریكي یا روشنایي هر نما در جریان چاپ نسخه ي نهایي فیلم، به طوریكه فیلم از هر لحاظ یكدست باشد
نوار سروصداهاي متفرقه فیلم/ ساندافكت: (Effect Track) یكي از سه نوار تشكیل دهنده صداي فیلم نواري كه در روي آن سروصداهاي متفرقه ضبط شده اند
نوار صدا: (Sound Track) یكي از سه نوار تشكیل دهنده صداي فیلم، نواري كه روي آن گفتگوها ضبط شده اند
نوار موسیقي: (Musik Track) نوار یا باندي كه روي آن فقط موسیقي فیلم ضبط مي شود
نور آرك: (Arc Light) منبع روشنایي دستگاه هاي نمایش فیلم - آپارات
نور اصلي صحنه: (Key Light) نور اصلي كه براي روشن كردن صحنه موقع عکاسی یا فیلمبرداري به كار میرود سهم بسیار عمده ي روشنایي كل صحنه را تشكیل دهد و در نتیجه بین سایه و روشن رنگمایه های زیادی وجود ندارد (نور اصلي)
نور بیشتر از معمول: (High Key Lighting) شیوه ي نور پردازي به نحوي كه در صحنه تضاد اندكي وجود داشته باشد و رنگمایه های خاکستری بسیار زیادی قابل تشخیص باشند
نور پردازي: (Lighting) روشن كردن صحنه با ابزار مصنوعی براي ایجاد نور مورد نظر در هنگام عکاسی یا فیلمبرداري از آن بطوریکه می توان حتی در تاریکی شب با نور مصنوعی پلان روز برداشت کرد
نور دادن به فیلم: (Exposure) نوري كه موقع عکاسی یا فیلمبرداري به وسیله ي دیافراگم به فیلم مي رسد
نور زیاد: (Overexposure) چنانچه به فیلم هنگام عکاسی یا فیلمبرداري بیشتر از حد لازم نور داده شود نتیجه اش سفید و روشن تر شدن تصویر است که به آن اوِر شدن تصویر گویند
نور مكمل: (Filler Light) روشنایي كمكي كه از طرف مقابل منبع اصلي نور به موضوع عکاسی یا فیلمبرداري تابانیده مي شود و سایه ها را نرم و كمي روشن تر مي كند و به قسمت هایي كه در تاریكي مانده اند و نور اصلي به آنها نرسیده روشنایي مي بخشد
نور موجود: (Available Light) نور طبیعي هر محیطي اعم از محیط داخلي یا خارجي
نوع /ژانر: (Genre) ژانر كلمه اي فرانسوی/انگلیسی و به معني نوع و قسم، و در سینما نوع و گروهي خاص مد نظر است مثل ژانر وسترن یا کمدی یا موزیکال
نیكل اودئون / سینماي دوپولی: (Nickle Odeon) اولین سري سالن هاي نمایش فیلم كه در سال 1905 به شكل ابتدایي در آمریكا باب شد و كارش خیلي بالا گرفت یك تالار دراز با ردیف نیمكت هاي چوبي و دستگاه نمایش ابندایي در آن مستقر بود
واحد دوم فیلم برداري: (Second Unit) یك گروه عکاسی یا فیلمبرداري كمكي كه قسمت هایي از فیلم را كه معمولا در خارج از استودیو مي گذرد و در آن هنر پیشه هاي اصلي شركت ندارند عکاسی یا فیلمبرداري مي كند
: وامپ: (Vamp) در سینما مجازاً زن خون آشام، زن افسونگر و خانمان بر انداز، زن زیبا لذت جو و بي رحمي كه مردهاي چشم و گوش بسته و شریف و خانواده دار را از راه به در مي برد و بعد از به هم زدن خانه و زندگي او به سراغ مرد دیگري مي رود را گویند
وایپ: (Wipe) یك شیوه ي نقطه گذاري سینمایي و وسیله اي براي انتقال از یك صحنه به صحنه اي دیگر می باشد که کاربرد عمده آن در تدوین اتصال دو برداشت نامربوط به یکدیگر است
وزن، ریتم و گام: (Pace) وزن ، ریتم و حركت فیلم شتاب یا كندي سلسله وقایع و روایت فیلم است
وسایل صحنه: (Props) اشیاء و اسبابي كه در صحنه اي كه از آن عکاسی یا فیلمبرداري میشود چیده شده و دارای نظم خاص مورد نظر نویسنده یا کارگردان می باشد
وسترن: (Western) نوعي خاص در سینمای آمریكا كه در آن ماجراهایي مطرح مي شود كه مهاجران سفید پوست در نیمه دوم قرن نوزده در قاره ي جدید با آن روبرو بودند
اسپاگتي وسترن: (WesternSpagetti) كنایه از وسترن ایتالیایي
وضوح: (Definition)اصطلاحي كه در مورد فیلم خام به كار مي رود و نمودار قدرت و قابلیت فیلم در تعیین و تفكیك عناصر تصویر است
وضوح تا عمق صحنه: (Deep Focus) اصطلاحي براي توصیف فوکاس در عکاسی یا فیلمبرداري به شیوه اي كه در آن اجسام و افراد در صحنه، از قسمت پیشین تصویرگرفته تا دور ترین و عقب ترین حد صحنه، واضح باشند، اصطلاح عمق میدان پیشتر آمد
ویدئو: (Video) نوار ویدئو یا Video Tape کاستی است كه برنامه هاي تلویزیوني بر آن ضبط مي شود و در پخش عمومي در خود تلویزیون و یا خصوصي در دستگاه ویدئو نشان داده مي شود
ویستا ویژن: (Vista vision) یك شیوه عکاسی یا فیلمبرداري براي پرده عمودي كه در آن تصویر دقت و وضوح بیشتري دارد
(با تشکر از استاد عزیز جناب آقای کیانمهر - انجمن سینمایی جوانان ایران،تهران)
(گردآورنده: مصطفی اکبری مطلق، پاییز و زمستان 83)

اشتراک گذاری در facebook